حباب
« آموزشی * فرهنگی * تفریحی »

 گوگل محبوب‌ترین و بهترین جستجوگر اینترنت است که با اختلاف زیادی نسبت به رقبا در صدر انتخاب‌های کاربران قرار دارد. گوگل با روش‌های پیشرفته‌ای صفحات وب را رتبه‌بندی و در نتایج ظاهر می‌کند که باعث می‌شود همواره بهترین و دقیق‌ترین نتایج برای کاربران به نمایش درآید. حتما می‌دانید که جستجوگر گوگل فقط جستجوگر کلمات و عبارات موردنظر شما نیست و امکانات جانبی مختلفی دارد. امکاناتی که می‌تواند به شما در رسیدن به نتیجه موردنظرتان کمک کند. در این مطلب ۱۰ مورد از امکانات گوگل را معرفی می‌کنیم که شاید کمتر به چشم آمده باشند.

برای دیدن بقیه متن ادامه مطلب را کلیک کنید.



ادامه مطلب ...

 یادش به خیر ، ملاقاتی داشتم با پروفسور حسابی (پدر علم فیزیک ایران) - که خدایش رحمت کند - می گفت: وقتی خواستم دانشگاه تهران را تأسیس کنم ، با وساطت یکی از دوستان وقت ملاقاتی از وزیر معارف وقت گرفتم. پس از توضیح طرح ، وزیر معارف از من پرسید: دانشگاه بسازید که چه بشود؟

من عرض کردم: دکتر و مهندس ها که برای تحصیل به فرنگ می روند ، در مملکت خودمان تربیت کنیم.

و او پاسخ داد: تربیت دکتر و مهندس برای ما صد سال زود است و باید فرنگی ها این کار را برای ما بکنند.

متأثر از کوته فکری وزیر معارف و نا امید از انجام رسالتی که بر دوش داشتم از دفتر وزیر خارج شدم. رفیق شفیق که آزردگی مرا دید برای تسلی خاطر گفت: من می توانم از اعلیحضرت (رضاخان) برایت وقت ملاقات بگیرم. مشروط به این که وزیر معارف نفهمد که من این وساطت را انجام داده ام.

وقت ملاقات با رضاشاه تعیین شد. برای او طرح تأسیس دانشگاه تهران را شرح دادم. شاه پرسید: که چه شود؟

عرض کردم: به جای آنکه جوانان ما به فرنگ بروند در مملکت خودمان دکتر و مهندس آموزش دهیم. و رضاشاه باز پرسید:  که چه شود؟

عرض کردم: این جاده ها و راه آهن را آلمان ها می سازند. مهندسین خودمان آن را بسازند و ...

شاه بسیار استقبال کرد و گفت: بروید طرحتان را بنویسید ، به مجلس می گویم رأی بدهد.

من از همان شب شروع به نگارش طرح دانشگاه کردم. فردای آن روز از دربار به خانه ام آمدند. تعجب کردم که با من چه کار دارند. دیدم یکصد هزار تومان پول فرستاده اند که اعلیحضرت فرموده اند: کارتان را شروع کنید و طرحتان را نیز بنویسید. و این همان مبلغ خرید زمین دانشگاه تهران است. و کار ساخت و ساز همزمان با نوشتن طرح آغاز شد!

چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:hobab, نامه, ادیسون, حباب,, :: 21:27 ::  نويسنده : سیدعلی حسینی

 

سلام آقاي اديسون
ديشب برق خانه مان رفت و مادرم چراغ گردسوزي را وسط پذيرايي روشن كرد. همه از اتاق هايمان بيرون آمديم و دور چراع نشستيم و شروع به حرف زدن نموديم. پدر از خاطرات خود و گذشته هايش صحبت كرد و ما گوش مي داديم. ديشب فهميدم ما چقدر حرف نگفته داريم. راستي يادم رفت بگويم که ديشب پدر فرصت كرد و از من پرسيد كلاس چندم هستم! و در آخر برق آمد و ما دوباره به اتاق هايمان رفتيم و هر كدام دوباره به سراغ كامپيوترهايمان و باز از هم دور شديم. آقاي اديسون، اي كاش برق را اختراع نكرده بودي تا ما مي توانستيم باهم حرف بزنيم و درد دل كنيم و بخنديم و .........

درباره وبلاگ

در اوج قدرت به حباب فکر کن!
آخرین مطالب
نويسندگان


<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 26
بازدید ماه : 217
بازدید کل : 65042
تعداد مطالب : 25
تعداد نظرات : 143
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


دریافت کد جملات شریعتی
ایران ورزشی جهان سیاسی اقتصادی اجتماعی علمی فرهنگی تحلیلی دیکشنری
جدول لیگ برتر
جدول لیگ انگلیس
جدول لیگ اسپانیا
جدول لیگ آلمان
نتایج زنده